سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مصاحبه ای کاملا موسیقیایی با حامد بهداد_ بخش اول (شنبه 87/6/2 ساعت 7:0 عصر)

نوای دوتار هوش از سرم می پراند

 

با وجود مصاحبه مفصلی که  خسرو نقیبی در شماره قبل با حامدبهداد داشت, انجام این گفتگو شاید به نظر عجیب برسد. اما همانطور که خواهید دید این دو گفتگو تفاوت هایی با هم دارند. با حامد بهداد در کافی شاپ سناتور قرار گذاشتیم تا به اندازه یک ستون کنار گزارش کنسرت دارکوب صحبت کنیم. ولی گفت و گو به جاهای خوبی کشیده شد که فکر می کنم ارزش این دو صفحه را داشته باشد. مهمترین ویژگی این مصاحبه, تفاوت لحن حامد با سایر مصاحبه هایش بود. هر چقدر که از اعتماد به نفس و غرور بالای او خوانده و شنیده بودم, این بار یک حامد بهداد کاملا متواضع را دیدم که دائم می گفت صدای خوبی ندارد و خوب نمی خواند و شرمنده موزیسین های حرفه ایست و...  از این قبیل شکسته نفسی ها ,  گاهی سعی کردم با سوال هایم جوری انگولک اش کنم که همان حس اعتماد به نفسش بیدار شود, اما تا زمانی که حرف از موسیقی بود , تاش من ثمری نداشت به همین خاطر حرف را به سینما کشیدم تا لحنش تغییر کند ... که کرد.

 

1-           اول از همه بگو که اصلا چی شد که تصمیم گرفتی سراغ موسیقی بیایی و شروع کارهای موسیقایی تو از کجا بود؟

این یک تصمیم گیری هدفمندانه ای نبوده, نه هست و نه خواهد بود. این تصمیم نه به عنوان یک کسی که موسیقی میداند و می خواهد موسیقی را به نعرض اجرا بگذارد , گرفته شده. الان در بین همه جوانک ها و همین هایی که هستند و می پلکند, هر کسی یک ته صدایی دارد دیگر. هر کس زیر لبش یک چیزهایی زمزمه می کند. من راستش در موقعیت کسی که کار موسیقی کرده و همین چند وقت پیش ها یک قطعه ای خوانده و مردم شنیده اند , خیلی معذبم و احساس راحتی ندارم. به خاطر اینکه هدفم عمقی ندارد. همه اطرافیان ما که همسطح ما هستند و همین قدر موسیقی می دانند, یا اصلا موسیقی نمی دانند...

 

2-اطرافیان سینمایی منظورت است؟

آه بروییچ! وقتی می گویم, بروییچ منظورم حسین علیزاده نیست, منظورم استاد دهلوی نیست, منظورم اسفندیار منفرد زاده نیست, منظورم دکتر صفوت نیست , پیر نیاکان نیست , منظورم حتی شادمهر عقیلی نیست! وقتی مو گویم  بروییچ یعنی همین کسانی که نه آنها موسیقی را می فهمند و نه موسیقی آنها را می فهمد ! منظورم خودم ام! الان پسر بچه های 15-10 ساله هم دارند نظیر همین تجربه ها را انجام می دهند.

حالا چطوری می شود کسی که همچین شناختی در موسیقی از خودش دارد, بنشیند پررو پررو مصاحبه هم بکند؟! و بگوید می خواهم موسیقی کار کنم. این ها همه حرف است. ما دور هم جمع شدیم, فقط همین! برو بچه های موزیسین و کسانی که حوزه موسیقی برایشان خیلی جدی است, اگر دلشان خواست ببخشند, اگر هم نخواست نبخشند! ولی راستش این است که گفتم. راستی سوالت چی بود؟

 

3-اینکه اصلا از کجا شروع شد؟ من فکر می کنم این چیزهایی که تو می گویی یک سری اسم معمولی نیست که حفظ کرده باشی. کسانی که تو الان نام می بری آدمهایی فراتر از این آدم های دم دستی هستند که همه می شناسند... منظورم از دم دستی اصلا سطح پائین نیست. منظورم آشنا به گوش عامه است. مثلا اسم حسین علیزاده و... را همه شنیده اند, ولی تو از استاد دهلوی گفتی, از دکتر صفوت گفتی. اینها را کمتر کسی می شناسد. یعنی پشت این حرفها شناختی هست؟

هیچی نیست! می دانی؟ اینها فقط یک اسم است. ممکن است خیلی ها بگویند پازولینی, بگویند آنتونیونی, فلینی, آنکه " آخرین تانگو در پاریس"  را سا خت که بود؟  آهان برتولوچی. و بعد تو فکر کنی که مثلا طرف از سینمای ایتالیا چیزی می داند. نه, اینها اسم است. خودم بهت راستش را می گویم!هیچ کس مثل من حقیقت را نمی داند. موسیقی مبحث شتاخته شده ایست. تمام حوزه های موسیقی در همه جای دنیا کلاسه بندی شده است. یک آرشیو درست و منظم دارد. حالا تو از هر کجایش که بپرسی من نمی دانم. این که تو روی قابلمه خانه تان یک ریتمی را یاد گرفتی خوب است. ولی که چی؟ این که یک آکوردی را سر دسته گیتارت پیدا کردی و باهاش " بوی گندم مال من, هر چی که دارم مال تو\ یه وجب خاک مال من, هر چی می کارم مال تو"  را خواندی, که چی؟ اینها حسا ب نیست.

من از خوانندگی همین قدر می دانم. همان کاست هایی که شنیده ایم و... در سنتی های قبل از انقلاب مثل گلپا, ایرج, خوانساری, مرضیه, دلکش, پوران...

 

4- اینها را واقا دنبال کرده ای؟

گوش داده ام. دنبال کردن یعنی پژوهش. نه, من فقط گوش کرده ام. مامان این نوارها را در ضبط فیلیپس خانه گذاشته, من هم شنیده ام. گلهای رنگارنگ آن سالها را و... از پاپ هم داریوش, ابی, فریدون فروغی, فرهاد(که به نظر من در موسیقی پاپ ما درجه یک و مثال زدنی ترین خواننده پاپ است), مازیار, ویگن, عمادرام, عارف و...موسیقی هند را هم گوش کرده ام. دنبال کردن یعنی جهت مند بودن.

 

5-خب, تو جهت ات توی سینما بوده.

آره, اگر بازیگری و سینما را بگویی دنیال کرده ام. ولی اینجا نه. اتفاق است. در خانه با بچه ها نشسته بودیم ساز می زدند, یکهو من یک تکه آواز خراسانی (به جهت آنکه آنجا بزرگ شده ام) خواندم و آنها گفتند بیا کار کنیم. من فقط یک سازی بودم در دست آنها. انگار به یک پیت حلبی چوب بزنند و صدا بدهد! همین. هیچ اتفاق ویژه و درجه یکی نیست. هر کسی بگوید به به چیزی ندارم که بگویم, هر کسی بگوید اه اه چیزی ندارم که بگویم! موسیقی برای من نه اینکه جدی نبوده_ که اصولا هنر با ارزش و جدی ایست_ اما دنبالش نکردم.

 

6-جواب سوال اولم را هنوز نداده ای. مثلا من شنیده بودم که آوازهای منطقه خراسان را کار کرده ای.

آوازهای آن منطقه را برای فیلم " رقص با ماه" عبدالرضا کاهانی تمرین کردم که توقیف شد. من باید نقش یک مطرب را بازی می کردم و رفتیم در یکی از روستاهای بین سبزوار و نیشابور به اسم "بار". مدتی آن آوازها را آنجا یاد گرفتم. ما به روستاهای اطراف نیشابور سر می زدیم. بچه های نیشابور ساز می زدند, دوتار, نی, سنتور, دف و ... در سازهای آن منطقه دوتار هوش از سرم می پراند! به قول آریا عظیمی نژاد موسیقی خراسان بهترین موسیقی دنیاست! اما اگر بخواهم حقیقت را بگویم و کسی بی خودی شلوغش نکند, فکر می کنم موسیقی از آوازهای خانگی مادرم بهم به ارث رسیده است. مادرم همیشه زیر لبش زمزمه می کرد. خیلی از این ترانه ها را از بچگی از زمزمه های او به یاد دارم. صدای خوبی دارد. می دانم هم پدرم جوانیهایش صدای خیلی خوبی داشته و صفحه جمع می کرده, من آن صفحه ها و ریل ها را گوش می کردم. من هم از طریق سلیقه آنها با موسیقی آشنا  شدم.

ما آن موقع تهران زندگی می کردیم, بعد رفتیم نیشابور. با یچه های هنرمند نیشابور آشنا شدم, نقاش ها, خطاط ها, موزیسین ها, خواننده ها و ... وای وای وای وای, خدایا! نیشابور عجب شهر عجیبی است. همه شان هنرمندند. آدم های غریبی اند. من رفتم آنجا که پیش منوچهر اشرف زاده موسیقی بخوانم, ولی خب دیگه, نشد

 

7-نت کار می کردی یا...؟

نه, نه. رفتم که یاد بگیرم. ولی تنبلی کردم. یک ملودیکا(سازدهنی) خاطره دوران دبستانم را تشکیل می دهد و یک ملودیکای دیگر خاطره دور راهنمایی را در نیشابور. بچه ها گیتار داشتند, سه تار داشتند, من همش صدای اینها را در می آوردم. یک کسی بود به نام آقای عرفای که خانه اش پر از ساز بود, پیانو, جاز, ساکسفون, ترومپت و ترومبون و... من عاشق این بودم که بروم خانه اینها مهمانی و با این سازها ور یروم!

راستش شاید در موسیقی استعداد داشتم که فرضا یک سازی را خوب بنوازم. مثل پیانو یا گیتار یا...

 

8-چه سازی را دوست داشتی یاد بگیری؟

خیلی دوست داشتم که گیتار بزنم  ولی چون مسیرش را خیلی اشتباه و چیپ رفتم, به بن بست خورد و دیگر الان دوست ندارم گیتار بزنم. اگر معلم می گرفتم, اگر سیستماتیک دنبال می کردم این جوری نمی شد. من باید نت یاد می گرفتم و سلفژ و ریشه ای دنبال می کردم. ولی خب تا همین حدش هم در حوزه سینما کمکم می کند.

 

9-اینکه می گویی راه را اشتباه رفتم, الان حسرت می خوری یا نه و از آمدن به سینما خوشحال تری؟

حسرتش را می خورم. چون درست است که دوست ندارم کنسرت بگذارم و خوانندگی کنم, اما فکر می کنم می توانستم آن را جدی تر از این پیگیری کنم و لااقل وقتی با دوستانم کنار هم می نشینیم, من هم بتوانم با آنها ساز بزنم.

 

 

خب دوستان بقیه اش رو سعی می کنم بعدا بزارم.

فعلا بای

 





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 1 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 14926 بازدید
  • درباره من

  • سینما و موسیقی
    مژده فراهانی
    این وبلاگ سعی می کند آخرین اخبار هنرمندان سینما و موسیقی را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهد.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  •